همه ما باید در خواب باشیم | گزارش Oyounity توسط دوما

Yero Adugna Etica

4 داوطلب و 30 نفر به مهمانی شام اتاق فکر دعوت شده اند با عنوان: همه ما باید رویا باشیم

یک میز بلند، بافت های صوتی و یک فرمان نوستالژیک که نشان می دهد همه ما باید رویا ببینیم. چرا ما نیستیم؟ چگونه به طور فعال رویا می بینیم؟ این کارگاه ما را تشویق می‌کرد تا بر روی حالات رویایی‌مان کارگزاری کنیم. درگیر شدن با Dreams به عنوان همکاران.

من می توانم در کارم بیشتر رویا ببینم، درست است؟ و چه چیزی مرا عقب نگه می دارد. این کارگاه به عنوان یک رویاپرداز حرفه ای در دنیایی که خواستار انسجام تجربه چند بعدی آن دسته از ما هستیم که امتیاز رویا دیدن را داریم (یعنی تعویض کد سیاه زن در یک آسیب بین نسلی نشان می دهد که فمنیست های ضد استعمار مسافران شبیه سازی می کنند) که توسط سونیا لیندفورز و مریان عبدالکریم آغاز شد، محدودیت‌های درک من را در مورد واقعیت، همکاری و آزادی تغییر داد و گسترش داد. ندای ارسالی آنها، "کلمات دنیاها را می سازند" در طول روزهای من، از زمان برخورد اولیه، همراه من است.

در زیر بخش هایی از اندیشه ها، شعرها و سوالاتی را که طی فرآیندهای مشارکت و مشاهده به عنوان گزارشگر در این فرآیند به من ارائه شده است، ارائه خواهم کرد.

رقصیدن خیلی مهمه تصور کنید با تمام بدنتان رویا می بینید؟ "امکان امتحان شده و شکست خورده است." سان را

"تخیل ما توسط آنچه به ما منتقل شده محدود می شود. چه چیزی می توانیم بهترین باشیم؟ ما چه کسی می توانیم باشیم؟"

"رویا به عنوان تلاشی برای تصور ممکن"

اقتصادهای در حال کار؟؟؟ رابطه ما با مصرف چیه؟؟ اتوپیای پیری؟

"این استخوان ها روزی برمی خیزند و جنگی رعد و برق برای بازپس گیری میراث او به راه می اندازند."

و من با این کار برای خودم دنیای شخصی هزارتویی خلق کردم که صرفاً مرا در اساطیر خام خود غنی می کرد. اینکه من می‌توانم ستاره، سنگ، شعله، رودخانه یا فنجان هوا باشم صرفاً به این دلیل بود که به نظر می‌رسید همه آن‌ها اهمیتی غیرقابل برگشت دارند.
مال خودم. بنابراین من آنها را نادیده گرفتم و آنها را با کلمات، آهنگ ها، نورها، زمزمه ها و طوفان های هوایی که از انفجاری که از آنجا بیرون آمد، بازآفرینی کردم.
– Dambudzo Marechera که روح جمعی را می نویسد

ما نمی دانیم چه کسی رویای ما را به واقعیت تبدیل کرد و اکنون خانه های خود را در ناشناخته ساخته ایم. به یاد آوردن ناشناخته ها و سپس قدرت رویا با چشمان باز.

چه خوابی می بینید؟

شما هیچ وقت به اندازه ای که احساس می کنید تنها نیستید؟
به من بگو واقعا چه چیزی واقعی است؟
آخرین بار کی/ کجا به یاد آوردی که آزاد یا آسوده بودی؟

چه چیزی شما را امیدوار می کند چه چیزی باعث شادی شما می شود؟

آیا ما واقعا گوش می دهیم؟ و یا در دام طعمه

ستاره ها چه سر و صدایی در بدن ایجاد می کنند
بدن می داند
رازهای دریاچه

فصل ها مدام تغییر می کنند
که چیدمان مجدد مبلمان داخلی شما
چرا آنقدر جدی
واقعا اینجایی؟
این رویای توست یا من؟
با گذشت زمان در حال تغییر است
تو خوب میشی، قول میدیم

اقیانوس‌ها را پاک می‌کنند و رودخانه‌ها را پاک می‌کنند، هنوز هم کاش اینجا بودی

آیا فقط زمانی خواب می بینیم که احساس نارضایتی می کنیم؟ چه کسی می خواست اینجا بشنود؟
چه کسی آینده را می نویسد؟ چه کسی گذشته را می نویسد؟ پرسیدن سوالاتی که هرگز نمی پرسیم، بالاخره

آخرین اقیانوس ها را که پاک می کنند دریاچه ها را پاک می کنند
با این حال کاش اینجا بودی